بسم الله الرحمن الرحیم
همین آقا در دانشگاه همدان در تاریخ 12 تیر 81که سازمان شما درباره اش بیانیه صادر کرد، گفت: «دین بنیادگرا با توجه به آن اصول بنیادگرایانهاش خیلی راحت ارزش و کرامت انسان را از بین میبرد؛ با توجه به اینکه اسلام امروز بنیادگراست، ما نیازمند پروتستانتیسم دینی برای بازگرداندن اسلامی نومتفکرانه و عقلی و عملی هستیم. ببینید بحث مسیحیت نیست، بحث اسلام است. میگوید همان کاری که در مسیحیت، لوتر و اینها انجام دادند، ما هم باید انجام بدهیم! بعد میگوید تا زمانی که دین اصلاح نشود و تغییر نکند، حتی اگر رژیم ها بیایند و بروند، هیچ تغییر و اصلاحی در جامعه صورت نخواهد گرفت و تمام آموزههای دینی که روحانیت سنتی ارائه میدهد، آموزههای سیاه، تاریک و عتیقه است که باید به وسیله نقادی دور ریخته شود!... بنی آدم نه به عنوان شیعه، آیتالله و فقیه بلکه به عنوان انسان با هر زبان جنس رنگ و حتی آیینی کرامت دارند. این حرفی است که رسماً دارد، روشن میکند. این نیست که بگوید مراد از دین، مسیحیت است. رسماً میگوید این اسلام به درد نمی خورد و نظر ایشان این است که شیعه و سنی و مسلمان و غیرمسلمان فرقی نمیکند، محور، اومانیسم است، همان انسانگرایی. معتقد است هر انسانی کرامت دارد. شعار حزب مشارکت هم این است که ایران برای همه ایرانیان، حتی بهاییان! همه را در بر میگیرد. در نامه آقای سلامتی، دبیرکل سازمان شما، به وزیر محترم کار دولت اصلاحات آمده است که بررسی کنید آیا حقوق بهاییان تضییع شده یا نه؟! بحث این است که باید روشن توضیح دهید، ما میگوییم این آقا این حرف را زده و شما بیانیه صادر کردید و در آن آوردید: «آغاجری عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی افتخار میکند که اعضایی همچون دکتر هاشم آغاجری دارد.» به دنبال این اظهارات و مهر تأییدی که بر حرفهای او زده بودید، که جامعه محترم مدرسین با امضای آیتالله مشکینی با آن سابقه مبارزاتی، علمی و تقوا و ورع ایشان که کسی در آن تردید ندارد، سازمان شما را نامشروع اعلام کرد.و اما جواب سؤال. این که امام، چه زمانی میتواند خلیفه مسلمین شود؟ وقتی مقبولیت باشد و مردم زمینه را فراهم کنند، امام مسلمین حکومت را تشکیل میدهد.در غیر آن، امام خانه نشین است. اتفاقاً اینجا که با هم توافق داریم، خیلی خوب است. ما خیلی وقتها باید با دوستان شما بحث میکردیم که بین مشروعیت و مقبولیت باید تفکیک قائل شد. امیرالمؤمنین مشروعیت داشت گرچه مقبولیت نداشت و در خانه نشسته بود؛ ولی شما الان این را میپذیرید که امام مشروعیت دارد. اما اینگونه نیست که مردمی که حضرت را خانه نشین کردند، پیش خدا مقصر نباشند. حکومت، حق امام علی، امام حسن، امام حسین و... بود. مردمی که آن زمان، زمینه را برای حکومت حق فراهم نکردند، نزد خدا باید پاسخگو باشند. گرچه امیر المؤمنین در این شرایط برای تشکیل حکومت وظیفهای ندارد. فرمودند: برای کسی که اطاعت نمیشود، رأیی نیست «لا رأی لمن لایطاع» چه نتیجهای میخواهید بگیرید؟در جمهوری اسلامی هم همین طور بوده. زمانی از مردم برنامه های آقای هاشمی خسته شده بودند، به سراغ آقای خاتمی رفتند و شعارهای اصلاح طلبی را پسندیدند، شعار جامعه مدینة النبی که بعد معلوم شد، مراد چیز دیگری بوده است. بعد از آقای خاتمی نیز انتخابات شده و مجری آن هم دولت اصلاحات بوده و آقای موسوی لاری وزیر کشور بوده، افراد مختلف کاندیدا بودند و در تلویزیون هم همه به طور کامل و مساوی بحث کردند و در نهایت 2 نفر به مرحله بعد راه یافتند. به رغم تخریب سنگینی که حتی در خود سیما علیه احمدی نژاد شد و همان جا آقا مرعشی و نوبخت رسماً ایشان تخریب کردند و مردم هم دیدند، در مرحله دوم آقای احمدی نژاد با حدود 18 میلیون رأی رئیس جمهور ایران شد. کجای این مشکل داشته؟ اگر انتخابات اشکال داشته، دولت اصلاحات باید جواب دهد. آقای موسوی لاری چندین بار اعلام کرد، این انتخابات سالم بوده و هیچ اشکالی نداشته است. خواب آقای کروبی هم هیچ ربطی به انتخابات نداشته؛ چون ابتدا در وزارت کشور آرای استانهایی را که رأی احمدینژاد بالا بود، نخواندند و هیمشه استانهایی را که آقای هاشمی و کروبی رآی بیشتری داشتند، خواندند. اتفاقاً مردم فشار آورده بودند که چرا این استانها را نمیخوانید. وقتی خواندند، آمار تغییر کرد. انتخابات انجام شد و الآن آقای احمدینژاد رئیس جمهوری قانونی این کشور است. دور بعد هم انتخابات برگزار خواهد شد؛ ممکن است آقای احمدی نژاد رأی بیاورد، ممکن است کس دیگری بیاورد. اتفاقاً آزادترین انتخابات کشور است. شما که میفرمایید نظارت شورای نگهبان به عنوان حق وتو است، در انتخابات شوراهای دوم، نهضت آزادی که امام آن را خلاف قانون و نامشروع اعلام کرده بوده، در انتخابات شرکتش دادید. چون شورای نگهبان نبود که آنها را رد صلاحیت کند. آقایان اعضای نهضت آزادی که این همه شعار دادند و شما هم رسماً از آن ها حمایت کردید و اسناد آن موجود میباشد، کاندیداهای آنها در سراسر کشور حدود 2 درصد رأی آوردند! چگونه است کسی که 70 درصد رأی میآورد، مشروع نیست؛ اما کسی که 2 درصد رأی میآورد مشروع است؟! شما چه نتیجه ای میخواهید بگیرید؟ اگر مردم با شما بودند لااقل در تهران رأی میآوردید! مجبور شدید در دور، بعد اسم آقای خاتمی را از تبلیغات خود حذف کنید و باز هم نتیجه نداد.تاجزاده: خوشبختانه آقای روان بخش یک مرحله رفتند جلو و ظاهراً پذیرفتند حتی معصوم اگر مردم نخواهند، حق تشکیل حکومت را ندارد.روانبخش: کسی نگفت حق ندارد. نمیتواند حکومت تشکیل دهد.تاج زاده: یعنی حق ندارد.روانبخش: خیر حق دارد، ولی نمی تواند. یک کلمه میتواند معنا را خیلی عوض کند. الحمد الله پیشرفتی در دوران اصلاحات و در طول 11 سال گذشته اتفاق افتاده...تاج زاده: آقای روانبخش مطلبی را به ما منتسب نمودند که ما گفتهایم هر کس در مبارزات شرکت نکرده، حق حرف زدن ندارد. بنده چنین چیزی را عرض نکردم؛ والا اگر اینچنین باشد هیچکدام از این دانشجویان نمیتوانند، حرف بزنند چون هنوز 30 سالشان نشده است. بنده عرضم این است که هر کس باید شهامت داشته باشد و بگوید که دیدگاه من، این است. هر کسی که میرود و پشت کسی دیگر قایم میشود، باید به دیده تردید به او نگاه کرد؛ زیرا میخواهد کمبود مشروعیت خود و دیدگاه خودش را به نام دیگری بزند. خوب است در جامعه ما هر کسی حرفش را بزند و بگوید که این دیدگاه من است. حالا غلط یا درست، بقیه میتوانند در مورد آن قضاوت کنند.در مورد انتخابات این که میگفتند دادگاه، قضیه فرق میکند. ببینید! در بعضی مسائل شما میگویید که اگر یک کلمه جابجا شود، اسلام نابود میشود و مسلمین فلان میشوند. اینجا که میرسند، میگویند دادگاه اینگونه بوده و انتخابات نیز اینگونه هست. بنده یک مثال بزنم و بعد به بحث اصلی خود برسم. ببینید شکایتی که ما داریم، شکایت در مورد کسی است که در امانت مردم دست برده و باید بیاید و پاسخگو باشد. گذشت زمان هم این حق را از بین نمیبرد. در انتخابات دوم خرداد، استاندار فعلی خراسان، استاندار لرستان بود. ما یک آماری داریم که در بعضی از شهرها 180 درصد واجدین شرایط رأی دادند و 130 درصد به رقیب آقای خاتمی رأی دادند. یعنی استان مازندران، تنها استانی بود که در بعضی شهرهای آن که رقیب آقای خاتمی بیشتر رأی آورده بود، ایشان از آقای خاتمی بیشتر رأی آورده بودند. بعد به استاندار میگویند؛ میگوید بقیه نامردی کردند، قرار بود آنها هم این کار را بکنند، نکردند و حالا ما تنها این کارها را کردیم. بعد هم این آقا آمده ترقی مقام به ایشان دادند و شده استاندار خراسان. حالا این میخواهد امانت دار رأی مردم باشد. گل بود به سبزه نیز آراسته شد. این آقای جاعل هم اومده وزیر کشور ایشان شده است. یعنی باید امانت مردم را بدهیم دست آقای کردان، ببخشید، آقای دکتر کردان! در انتخابات مجلس ششم که مردم رأی دادند، ایشان دیدند بر خلاف تیپهای اینها رأی آوردند.اما این که بگوییم بحث مردم چه فایدهای دارد، باید بگویم اتفاقاً همه بحث همین است و بحث های دیگر در عرصه سیاست فایدهای ندارد و اگر بپذیریم، همه دستاوردهای معنوی و سیاسی دوره جدید، در همین حقوق بشر است. یعنی چیزی نیست که مثلاً ما 30 تا چیز کشف کردیم، واکسن فلان را کشف کردیم و فلان چیز را هم کشف کردیم. تفاوت دیدگاه را ببینید با آقای مصباح. آقای مطهری غصه میخورد که چرا حقوق بشر کشف مسلمین نبوده است و معتقد بود که اگر آن نهضت فکری در قرن 4 و 5 در جهان اسلام رخ میداد، ما زودتر از آنها به حقوق بشر میرسیدیم ولی متأسفانه به دلایلی سکت ایجاد شد و ما مسلمانان نتوانستیم به آن برسیم. حالا غربیها رسیدهاند به حقوق بشر و اهمیت آن از کشف بمب اتم هم بیشتر است، برای این که مناسبات بشر را از این رو به آن رو کرده است. اتفاقاً بحث زیبایی که آقای مطهری دارد، این است که میگوید پدران و مادران ما رفتند و در دوران مشروطه گفتند که ما از غربیها یاد گرفتیم که قانون اساسی، تفکیک قوا، احزاب، مطبوعات و غیره داشته باشیم. چون این سیستم، سیستم غربی است؛ البته سازگارش کردیم با دین و فرهنگ خودمان، همچنان که فقها را گذاشتیم در مجلس که قانونی بر خلاف دین و اسلام در آنجا تصویب نشود. غربیها هم که در آنجا شروع کردند، همین را میگفتند که قانونی نباید بر خلاف قانون خدا تصویب بشود؛ یعنی در ابتدا خیلی اختلاف نداریم. اما به هر حال ما ایرانیان این را پذیرفتهایم. آقای مطهری گفت حالا سؤال. چون مشروطه از غرب آمده و استبداد در ایران 2500 سال سابقه داشته و ما چون ایرانی هستیم، باید برویم طرفدار استبداد شویم؟ چون پدران و مادران ما مستبد زندگی میکردند؟ من کاری ندارم که چرا استبداد در ایران بوده، قبل از اسلام و بعد از اسلام قضیه فرقی نکرده است. در دوره قدیم هر کشوری که بزرگ و وسیع میشده، جز با استبداد نمیشده که آن را اداره کرد. فقط در دوره جدید است که علم و تکنولوژی این امکان را فراهم کرده که کشوری مثل امریکا دموکراسی هم داشته باشد و مشکلی نداشته باشد. یونان را نگاه کنید. به محض این که آتن از دولت شهر خارج شد و به امپراتوری توسط اسکندر تبدیل گردید، به دیکتاتوری تبدیل شد. اما به هر حال سؤال این بود که ما ایرانیها استبداد داشتیم و آنها به مشروطه رسیدند. ما چون ایرانی هستیم و این از خارج آمده باید ردش بکنیم؛ چون غربی است؟! یا نه! همانطور که از تکنولوژی آنها استفاده کردیم، ما میتوانیم از دستاوردهای سیاسی و معنوی غرب استفاده کنیم که مهمترین آنها حقوق انسانها است. آنقدر این بحث جدی است که در 2 سال گذشته 3 جلد کتاب آیت الله منتظری منتشر کرده و توصیه میکنم دوستان، آنها را مطالعه کنند. یک فقیه شیعه به دلیل این تحولاتی که در کشور ما به وجود آمده است، رسیده به این که آقا ما جز تأکید بر حقوق انسانها هیچ راهی نداریم اگر بخواهیم سربلند در این جهان زندگی کنیم. موضع ایشان را هم نسبت به حکومت میدانید. بنابراین از کسانی نیست که بگوییم به فکر حکومت است و اینگونه صحبت میکند و در سن و سالی نیست که بگوییم برای آیندهاش کیسهای دوخته. تنها و تنها انگیزههای دینی و اعتقادی است که مجبورش کرده چنین کتابهایی را بنویسد. حرفش در این جمله است: میگویند تمام مفسرین شیعه، حکما، متکلمین و غیره در این اشتراک نظر داشتند که در «کرمنا بنی ادم» خداوند خطابش عام است و اعلام میکند که من به بنی آدم کرامت دادم نه به مسلمانان نه به مؤمنین و نه به موحدین؛ انسان از آن سبب که انسان کرامت دارد و این را تمام فقها در تمام تاریخ پذیرفتهاند. میگویند یک چیز را تا به حال توجه نداشتیم و آن این است که اگر خداوند به بنی انسان از آن نظر که انسان است کرامت داده،آیا این دارای حقوق هم هست یا نیست، اجتهاد آیت الله منتظری این است که میگوید کرامت بدون حقوق وهن است. اگر خداوند به بنی انسان و آدمها مستقل از این که سن و جنس و زبان و قوم و... آنها چیست کرامت داده است، این انسان نزد خداوند واجد حقوقی است که هیچ کس نمیتواند از وی سلب کند. اینجا آقای منتظری میگوید که باید بر اساس این حقوق انسان، مسائل جهان را تفسیر بکنیم. اختلاف این است آقای روانبخش و اختلاف استراتژیک است. اگر بپذیریم که انسان از آن جهت که انسان است این حقوق را دارد، آن وقت تمام اختلافهایمان به کنار میرود، آن وقت اختلافهایمان میشود، سلیقهای در این که آنها اینطرف صندلی بنشینند بهتر است یا اینکه آنطرف صندلی. ولی میگوییم کسانی که میخواهند در دانشگاه تشکل داشته باشند با هر سلیقهای در چارچوب قانون میتوانند حزبشان، روزنامهشان،اتحادیهشان، شرکت در انتخاباتشان و... همه همینطور است. اگر پذیرفتیم که مردم حق دارند بر سرنوشت خودشان حاکم شوند، آقای جنتی الان بیاید و بگوید که در تهران چه کسی حق دارد نامزد بشود و چه کسی حق ندارد، بعد آنها را رد کند و بگویند که شما رأی نیاوردید. شما اگر واقعاً فکر میکنید ما پایگاه اجتماعی نداریم و 2 درصد هستیم و شما 70 درصد، چرا نسبت شما به انتخابات مثل نسبت جن و بسم الله است؟! خوب، آزادی انتخابات بگذارید تا معلوم شود ما 2 درصد بیشتر را نمیآوریم.روانبخش: این که ایشان مطرح میکنند در امانت مردم نباید دست برده شود، بسیار مطلب درستی است و نظام جمهوری اسلامی رأی مردم را امانت میداند و تأکید حضرت امام و مقام معظم رهبری همواره بر همین بوده و هست. اگر در مواردی، کسانی تخلف کرده باشند، قانون با آنها برخورد میکند. مثلاً یکی از آنها خود آقای تاجزاده در انتخابات مجلس ششم است؛ علت اینکه ایشان را از کار برکنار کردند و به انفصال از خدمت دولتی محکوم شدند، همین دست بردن در آرای مردم بود که در تهران این مسئله اتفاق افتاد و از آنجا هم مسئله لو نرفت که آقای جنتی از مکه برگشت یا نه. مسئله از آنجا بود که آقای حداد عادل، لیست صندوقها را از وزارت کشور گرفت و گفت: حق قانونی بنده است که لیست صندوقها را داشته باشم و بدانم در کدام صندوق چند تا رأی آوردهام. لیست صندوقها را که به ایشان دادند، دید آن صندوقی که خود ایشان با زن و فرزندان رفته و در آن صندوق رأی دادهاند، رأی حداد عادل صفر اعلام شده است! گفت: شاید زن و بچهام به من خیانت کرده و رأی نداده باشند ولی خودم که میدانم به خودم رأی دادهام! همان حرف مدرس در مجلس که گفت «آقایان رأی خود من کو؟» در زمان اصلاحات تکرار شد! گفت: من این یک رأی خودم در این صندوق را میخواهم و خواهان بازشماری این صندوق شد که قانوناً حق داشت. بازشماری کردند و معلوم شد آقای حداد عادل 400 رأی داشت! 400 رأی او را برای آقای دیگری خوانده بودند! نتیجه انتخابات چه شد؟ آقای هاشمی شد نفر سیام یا بیست و نهم، در نوسان بود. یک روز میگفتند سیام است یک روز میگفتند بیست و نهم است. آقای محتشمیپور و آقای حداد هم رفتند آنطرف مرز سیام. سی و دوم، سی و سوم و سی و چهارم. اینها گفتند که اگر در این یک صندوق تخلف شده، نشانه این است که در صندوقهای دیگر هم تخلف شده است و ما خواهان بازشماری بقیه صندوقها هستیم. شورای نگهبان آمد هماهنگیای که در وزارت کشور شد، 500 صندوق بازشماری شد و نتیجه انتخابات تغییر کرد. آقای هاشمی از نفر سیام یا بیست و نهم شد نفر بیستم. آقای حداد هم نفر بیست و هفتم یا بیست و ششم شد و آقای محتشمیپور هم با یکی از دوستانش افتادند به مرحله دوم. در مرحله دوم هم انتخابات انجام شد که آقای محتشمیپور با حدود 100 هزار یا 90 هزار رأی از تهران بزرگ وارد مجلس شد. اسناد شورای نگهبان هست. نامهای نوشته شده به مقام معظم رهبری که آقا ما 500 صندوق را بازشماری کردیم و نتیجهاش این شده، 2500 صندوق را هم باید بازشماری کنیم. آیا واقعاً ما میتوانیم مهر تأیید بر این انتخابات بزنیم، با توجه به اینکه چنین چیزی اتفاق افتاده است؟ ما این انتخابات را مخدوش میدانیم. مقام معظم رهبری بنابر مصالحی که تشخیص میدادند، حالا نمونهاش در خلخال که قرآن و مسجد را به آتش کشیدند و بعضیها تهدید کردند که تهران را به همین روز خواهیم کشاند، طی حکم حکومتی انتخابات تهران را تأیید کردند و فرمودند همینطور هر چه هست، تأیید بقیه را حمل بر صحت کنید. من حکم میکنم به صحت این انتخابات. وقتی مجلس ششم تشکیل شد، قانون مطبوعات اولین لایحه و طرحی بود که در مجلس میخواست، مطرح شود که آخرین طرحهای مجلس پنجم بود. به تصویب رسیده بود، مقام معظم رهبری حکم حکومتی کردند برای اینکه این قانون از دستور خارج بشود. بعضی از نمایندگان تهران پرسیدند که حکم حکومتی چیه؟ ما خبر نداریم. آقای کروبی گفتند: این حکم حکومتی همان حکم حکومتی است که شما با آن امروز روی این صندلی نشستهاید و اگر نبود، شما الان اینجا نبودید. حکم حکومتی یعنی همین.خوب اگر باز هم بگویید شورای نگهبان جناحی برخورد کرد، مجلس اصلاحات چرا بر عملکرد شورای نگهبان صحه گذاشت؟ مگر همین مجلس ششم که اکثریت آن از حزب مشارکت بودند، اعتبارنامه این دو نفر -حداد عادل و محتشمیپور- را تأیید و تصویب نکرد؟! تأیید مجلس ششم بر این 2 نماینده تهران یعنی مهر تأیید بر آن تقلبی که جنابعالی مدیر انتخاباتش در تهران بودید! شما میفرمایید استانداری -که من اصلاً نمیدانم کی هست- در خرمآباد، 180 درصد رأی آورده و آن بنده خدا هم نیست که از خودش دفاع بکند و سندی از این حرف ندارید؛ ولی بنده همهاش را سند دارم و به جمعیت ارائه میکنم. تأیید حداد عادل و محتشمی پور از سوی مجلس، بزرگترین سند آن است. همه مردم خبر دارند و اخبارش هم موجود است برای اینکه خود شما دست بردید در آرای مردم بهعنوان مدیر انتخابات کشور و محکوم هم شدید.و اما راجع به بحث بعدی که فرمودید همه دستاورد جدید بشر، حقوق بشر بود و آقای مطهری غصه میخورد که چرا کشف آن به دست مسلمانان نبوده، سند ارائه فرمایید. اگر میخواهید بشینیم در جلسهای، مفاد اعلامیه حقوق بشر را با اسلام مقایسه میکنیم، آنوقت میبینیم که چند تا اصل آن موافق با اسلام است؟ اصلاً موافق با دین است؟ اصل اولش تعبیر را جوری آوردند که بوی توحید ندهد. اصل اولش این است که بشر آزاد زاده شده است. کلمه آفریده را نیاوردهاند تا مبادا آفریدگاری در ذهن تداعی بکند. روح حاکم بر اعلامیه حقوق بشر، سکولاریسم و بی خدایی است. چگونه میتوان مدعی شد که شهید مطهری از آن، این گونه تعریف کرده باشد؟ شما میفرمایید که شکل حکومت را غربیها به ما دادند، شکل جمهوری را غربیها به ما دادند، نمیگوییم کنار بگذاریم، بلکه میگوییم همانطوری که هواپیما را آنها ساختند ما سوار میشویم، رفاهیاتی که آنها فکرشان رسیده و عقب ماندیم امروز از آن استفاده کردیم، حضرت امام میفرمود حتی از رادیو، تلویزیون و سینما و... استفاده میکنیم. ما آدم مرتجع و عقبماندهای نیستیم توی مباحث سیاسی هم آن مقداری که بشر جلو برده، ما از آن استفاده میکنیم اما باید بومی سازی کرد. ببینیم که قالب با اسلام چهجوری میخواند. جمهوری اسلامی یک مدل جدید است، در هیچ جمهوریای در دنیا پیوند با خدا دیده نمیشود. اینجا امام رسماً میفرماید طبق قانون اساسی که مردم به رئیس جمهور رأی میدهند، باید به تأیید رهبری برسد. امام در تعبیرشان دارد که اگر همه مردم به رئیس جمهور رأی بدهند ولی مورد تأیید ولی فقیه قرار نگیرد، طاغوت است. ورود در حوزه او، ورود در حوزه طاغوت است. شما که ادعا میکنید امام را قبول دارید، جمهوری اسلامی یک مدل جدید است. درست است که جمهوری است، امام فرمودند که جمهوری قالب است و محتوای آن اسلام است. آن چیزی که برای ما اصل هست و مردم برای آن قیام و انقلاب کردند، اسلام است. مردم برای اسلام انقلاب کردند نه فقط جمهوری. دنیا جمهوری زیاد دارد. هیچ کس نمیآید بهخاطر جمهوری شهید شود. این تعبیر خود امام است. امام فرمود مردم برای جمهوری دموکراتیک نمیآیند، شهید شوند. ما بیش از 300 هزار شهید دادیم فقط برای اسلام. ما به دنبال استبداد نیستیم. جمهوری اسلامی یک مدل جدید است که در رأس آن باید ولی فقیه عادل باتقوایی باشد که اگر به تعبیر خود حضرت امام یک گناه کبیره انجام دهد، از ولایت ساقط است. این به معنای استبداد نیست.آنجایی که مصالح مردم اقتضاء میکند، در بحث انرژی هستهای، دولت اصلاحات عقب نشست و بیانیه سازمان مجاهدین که در سال 85 منتشر شده، افتخارشان این است که در برابر دشمن انفعال به خرج داده است از ترس قطعنامه. ولی آن کسی که ایستاد مقام معظم رهبری بود و در آخرین روزها هم فرمودند همان دولتی که عقب نشسته باید خودش آن را جبران بکند. شما در بیانیهتان آوردید که ما اعلام کردیم ولی آغاز نکردید تا دولت بعدی آمد و رسماً آغاز کرد. بیانهتان اینجا موجود است. اگر خواستید در بحث بعدی من بخشهایی از این بیانیه را برایتان خواهم خواند. همان بحثی که میفرمایید آقای منتظری سهتا کتاب نوشتند و حقوق بشر را ایشان اصل قرار دادند: و لقد کرمنا بنی آدم. البته عبارتهای ایشان را شما اینجا نیاوردید، من هم الان حضور ذهن ندارم. بعید میدانم آقای منتظری هم این حرف را زده باشد که ایشان محور را انسان قرار بدهد و خدا را بگذارد کنار و بگوید هر چه انسان گفت، ملاک باشد. و اگر گفته باشند لقد کرمنا بنی آدم، ما کرامت به بنی آدم بخشیدیم و بنی آدم مطلق انسان است. این بحثش فرق میکند. وقتی گفته میشود بنی آدم را تکریم کردیم، یعنی ما این همه نعمت به او دادیم؛ معنایش این نیست که بنی آدم کافرش هم ارزش دارد. آیا اگر خدا نعمتهایش را به کسی داد و او طغیان کرد -ان الانسان لیطغی ان راه استغنی- این طغیانگر را خدا چه کار میکند؟ باز هم لقد کرمنا؟! پس این آیات قرآن کجا است: مثلهم کمثل الکلب؛ مثل این آدم مثل سگ است. خدا در قرآن گفته است: مثلهم کمثل الحمار یحمل اسفاراً؛ اینها مانند الاغ هستند کتابها را میبرند. اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلاً؛ اینها مثل چهارپایانند بلکه از چهارپایان گمراهترند پس بنی آدمی که خدا در قرآن میگوید آن کافر مطلق نجسالعینی که خداوند او را از سگ و از حیوانات دیگر بدتر میداند نیست. لعنهم الله، قاتلوهم آنها را بکشید یعذبهم الله بایدیکم و یخذهم، بکشید آنها را خدا عذاب کند آنها را با دست شما خارشان کن. این همه آیات در قرآن هست، شما اینها را ندیدید؟! فقط و لقد کرمنا بنی آدم؟! را مشاهده کردید. شاعر میگوید: کلو واشربوا را تو در گوش کن ولا تسرفوا را فراموش کن!تاجزاده: اطلاعات نادرستی را آقای روانبخش اشاره کردند که من سریع از آن میگذرم. بنده به اتهام تقلب محکوم نشدم و به اتهام دخالت در کار فرمانداری محکوم شدم. منتها به شکایت من از آقای جنتی رسیدگی نشد. صندوقی که آقای حداد آرایشان صفر شده، صندوق شورای نگهبان بوده نه صندوق وزارت کشور.روانبخش: شورای نگهبان صندوق مستقل ندارد!تاجزاده: هزار و پانصد صندوق هم بازشماری شد.روانبخش: نخیر 500 صندوق بازشماری شد.تاجزاده: آرای آقای حداد اندکی کاهش پیدا کرد. امضای اعضای شورای مرکزی نظارت، از جمله آقای جنتی هم هست. تاریخ آن نیز موجود است، بنده وقت ندارم صرف این بحث کنم. اسنادش را نیز منتشر کردم. من به آقای جنتی اشاره کردم بیایند اسنادمان را مشترکاً منتشر کنیم؛ حاضر نشدند و من یک طرفه منتشر کردم. بنابراین نکته جالب این است. فرض کنیم وزارت کشور همه کارهایی را که ایشان گفتند کرده. آقای حداد مراجعه کرده و گفته صندوقها را به من بدهید میخواهم ببینم آرای من در صندوقها چیست. وزارت کشور داده، ایشان گفتند صندوق من صفر است. دوباره خواندیم، چهارصد صندوق اضافه شده. آقای روانبخش این را فرمودید. دو انتخابات زبان ما مو در آورد که صندوقها را بدهید؛ نمیدادند. به همین راحتی. یعنی ببینیم ما کجا رای آوردیم کجا رای نیاوردیم، نمیدهند. به همین راحتی. این تفاوت داستان است؛ من به بقیه جنبههای تحریفی کار ندارم.در مورد آقای مطهری من چند سال پیش نامهای به آقای علی مطهری نوشتم، تمام کدهای این را درباره حقوق بشر آوردهام. خوشحال میشوم تعهد سوم آقای روانبخش به ما این باشد که این نامه را بدهیم چاپ کنند. تفاوت آقای مطهری و آقای مصباح در دیدگاه نیز آنجا مطرح شود. این حقوق بشری که ایشان با غیظ از آن صحبت میکنند و تا اسم حقوق بشر میآید، آقا بگیرید و بکشید و نابودشان کنید و این حرفها... . ببینید تفاوت گفتمان مطهری با مصباح همین است. هیچ چیز عجیب و غریبی نیست. یکی از این منظر نگاه میکند و غصه میخورد که چرا مسلمانان پرچمدار حقوق بشر در این عصر نبودند، یکی غصه میخورد که چرا ما ابزار نداشتیم همه را بکشیم و نابودشان کنیم.روانبخش: سندش را بدهید.تاجزاده: سندش را میدهم.روانبخش: همین الآن ارایه بدهید. من که صحبت میکنم با سند میگویم.تاجزاده: تو در حضور من میگویی محکوم شدی، این اشتباه خیلی اذیتت نمیکند. بسیار خوب. روانبخش: کتاب و سند موجود است. شما حرف میزنید باید سند ارایه کنید. یعنی شما دارید به شهید مطهری تهمت میزنید. باید سند ارایه کنید. بگویید صفحه چند، کتاب چند. بعداً ما دیگر نمیتوانیم این جمعیت را پیدا کنیم. تاجزاده: اما اجازه بدهید من برگردم به بحث اصلیام که نقد اصولگرایی بود. روانبخش: شما در جلسه بعدی سند نیز بیاورید. (خنده و تشویق حضار)تاجزاده: شما هم انشاءا... طوری باشد که همانگونه که از تکنولوژی استفاده میکنید و سوار هواپیما میشوید و پیاده میشوید، اگر رای نیاوردید، از قدرت پیاده شوید. (تشویق حضار)روانبخش: ما پیاده هستیم. بنده رای نیاوردم در قم و دارم وظیفهام را انجام میدهم و ناراحت نیز نیستم. (تشویق حضار) تاجزاده: بزرگترین نقدم درباره اصولگرایی این است که اسلام اصولگراها اسلام قدرتزده و اسلامی است که اصالت را به قدرت میدهد و این پدیده مدرنی است. این در گذشته به این شکل نبوده است و چون اصالت را به کسب قدرت میدهند، چند اتفاق در جامعه ما میافتد. اولاً چون نگاه از بالا است که خداوند چنین اختیاراتی را داده، اینها تفویض شده به معصوم و از معصوم تفویض شده به نایبش و ما هم که سخنگویان نایبش هستیم، بنابراین حق داریم به هر قیمتی بیاییم به قدرت برسیم و به هر قیمتی هم باید قدرتمان را حفظ کنیم. تمام روشی که دوستان در سالیان گذشته دنبال کردند همین بوده. یعنی ما حقیم و از حق بودن خودشان و اهداف و آرمانشان، حق بودن روشها را نتیجه گرفتهاند. حق داریم به بقیه تهمت بزنیم، حق داریم بقیه را، توی همین جلسه مواردی که اشاره شد از جمله در مورد خود بنده نکاتی که گفته شد، نکات غلطی است. کاری هم ندارد برای آقای روانبخش که تلفن کند دبیرخانه شورای نگهبان و احکام من را بگیرد، یعنی خیلی چیز عجیب و غریبی نیست، منتها باید بگویم فلانی تقلب کرده و محکوم شده است. حکم دادگاه نیز مال خودشان است و مال من نیست. آقای روانبخش! شما این را دفعه بعد به عنوان سند بیاور، محکومیت من در دادگاه را بیاور که نشان دهد من در انتخابات تقلب کردم. روانبخش: حکم به خودتان دادهاند. من در روزنامهها خواندم. اصل حکم در جیبتان است. تاجزاده: بگذارید که از فرصت همدیگر استفاده کنیم تا معلوم شود چقدر حرفهای دیگرتان مستند است. در یک مورد بنده که اینجا هستم و میتوانم دفاع کنم، شما گفتید که همه میدانندچه اتفاقی افتاده است. من خواهش میکنم شما دفعه بعد بیاور. من نامههای آقای مطهری را میآورم، مقالاتشان را، شما نیز بیاور که معلوم شود بقیه حرفهایتان چقدر اساس دارد،... .روانبخش: قبول است. تاجزاده: اشکال اول این است که این دوستان وقتی میخواهند به قدرت برسند با همین روشهایی که عرض کردم میخواهند به قدرت برسند و میخواهند آن را با همین روشها حفظ کنند. قصد توهین کردن ندارم. قصد توصیف کردن دارم. ماکیاولیسم یعنی رسیدن به هدف با هر روش. چون هدف مقدس است، شما میتوانید از هر راهی که میتوانی رقیبت را بدنام کنی، از صحنه کنار بزنی و به قدرت برسی و بعد هم بکوشی این قدرت را حفظ کنی. این در داخلشه. اتفاق دیگر من این است که اصولگرایان در جامعه ما سمبل جریانی هستد که طرفدار معیارها استانداردهای دوگانهاند. در خارج از کشور آن چیزی را برای دیگران و خود میخواهند که در داخل کشور برای مخالفان و منتقدان خود قایل نیستند. آقای احمدینژاد تشریف میبرند سازمان ملل و آنجا از دموکراسی جهانی صحبت میکنند. آنجا از این که دانشگاه محل گفتوگو است و تمام تابوها را میشود به بحث گذاشت. آزادترین محیطها باید محیط دانشگاه باشد و ایران هم آزادترین انتخابات است. ما هر کجا مسلمانهایمان اقلیت هستند، از حقوقشان دفاع میکنیم و باید هم دفاع کنیم، حقوق بشر این امکان را برای ما فراهم کرده است. درست است. سؤال: آیا غیرمسلمانانی که در این مملکت هستند از این حقوقی که ما در کشورهای دیگر از آنها دفاع میکنیم، بهرهمند هستند یا نیستند؟ یا این که ما چون حقیم، این حق را داریم که آن حقوق را داشته باشیم و آنها که باطلند نباید این حق را داشته باشند دیگر. اصلاً هم مشکل ما بهاییها و آنها نیستند. تا میگوییم دموکراسی، میگویند اینها میخواهند بهاییها را بیاورند. یکی این که مردم اگر گفتند همجنسگراها میخواهند رای بیاورند، چه کارشان کنیم. این دوتا پادزهر دموکراسی است. از این نتیجه میگیرند که ما هر چه بزنیم توی سر مردم، حقشان است؛ زیرا اگر نزنیم، یا بهاییها میآیند یا همجنسگراها. نه آقا! شما مشکل اصلیتان در این کشور، اتفاقاً با شیعیان مرتضی علی(ع) است که برای همین کشور زحمت کشیدند، برای همین کشور و انقلابش، برای جنگش و برای بعد از آن خدمت کردند و برای امروزش که به نام دین در این جامعه استبداد حاکم نشود. تلقی این کاری هم که دارند میکنند این است. امروز هم که آقای روانبخش میگویند جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی، گفتمان این دوستان این است که جمهوری اسلامی باید برود و جایش حکومت اسلامی بیاید. اسلامی بودنش که مشترک است، چه چیزی در این میان فرق میکند؟ جمهوریت و مظاهرش برود از این کشور. به همین جهت هم میگویند حرفهای امام خمینی(ره) در پاریس، حرفهایی نیست که اصالت داشته باشد، حرفهای تاکتیکی و جدلی بوده برای ساکت کردن دیگران. برای این که اگر ریشه جمهوریت را بزنند، در واقع ریشه حقوق بشر را زدهاند. در واقع ریشه دموکراسی را زدهاند. حکومت اسلامی خداوند اراده کرده به معصوم(ع) و نایب ایشان و ما هم که بازوان معصوم هستیم و باید بر این جامعه حکومت کنیم، مردم هم خیلی لطف میکنند باید زمینه حکومت ما را فراهم کنند این بزرگترین کاری است که در زندگیشان میتوانند انجام دهند. این خلاصه و چکیده دیدگاه اصولگرایی است.اثر این اصولگرایی چیست؟ یعنی اصولگرایی که اسلام قدرتزدهای که اصالت را به قدرت میدهد. همه معیارهای اخلاقی را ببینید. من این را اعتراف کنم، بسیاری از این دوستان ما، به لحاظ فردی آدمهای اخلاقی هستند. اخلاقی زندگی میکنند، اما چون اسلامشان قدرت زده است، به محض این که به رقیب میرسند، تمام معیارهای اخلاقی را زیرپا میگذارند و هر تهمت، دروغ و افترایی را منتسب به آنها میکنند، بدون اینکه ذرهای نگران باشند؛ چون پیش خداوند وجدانشان راحت است که ما برای تو کار میکنیم، اینها هم دشمن تو هستند، قاتلواهم، چیزی ته آن باقی نمیماند. بنابراین اثری که این نگاه دارد این است: تمام مبانی که انقلاب ما براساس آن استوار شد و نود و نه درصد این ملت به آن رای داد بهرغم اینکه اینها مدافعین ظاهری و انحصاری آن هستند، تمام آن آرمانها را یکی پس از دیگری نابود میکنند. اعتقادات دینی این جامعه را، مبانی اخلاقی، حتی نگاه به خارج کشور. اینکه بخشی از جوانان نگاهشان این است که کس دیگری بیاید و این مملکت را نجات دهد و ما دیگر گریزی نداریم. اینها حاصل عملکرد غلط آنها است. کارهایی که آمریکا با ما میکرد، امروز اصولگرایان به نام دین دارند با ما میکنند؛ با این تفاوت که آمریکاییها حق وتو و همه کارهایشان را برای مردم غیرآمریکا بهکار میبرند و برای خودشان حداقلی از ضوابط و دموکراسی را پذیرفتند.در ایران این حقکشیها را دارند انجام میدهند. یعنی برای هموطنان خودشان، همدینان و همکیشان خودشان. این نگاه خطرناکی است که این پایهها را دارد سست میکند. انتقاد ما نیز به این است. نه به این که چرا کسی رای آورده و یا در واقع رای نیاورده است. وقتی که به استدلالهایشان نگاه میکنی، تمام استفاده از دین برای توجیه بدترین کارهایی که در ذهن هست. یک نمونه بگویم و تمام کنم. ببینید داستان آقای کردان که پیش آمد من البته جای دیگر گفتهام ایشان فوق دیپلم داشته، رفته فوقلیسانس حقوق درس داده، من حتی ایشان را آدم بااستعدادی میدانم و معتقدم ایشان باید دکترا درس بدهند ولی ماکیاولیسم باید درس میداد نه حقوق. برای این که اگر ماکیاول هم زنده بشود میگوید من آن قدر جلو نرفته بودم که ایشان رفته بودند. یک چارچوبی را بالاخره او رعایت میکرد، اما همین آقای کردان میگوییم این سوابقش متهم است که به اتفاق ...، 525 میلیارد تومان در صدا و سیما مخارجی کرده که هیچ کس نمیداند کجا خرج شده!مجلس ششم یک گزارشی تهیه کرده، تحقیق و تفحص فرستاده به قوه قضاییه، این از آنهایی است که باز بایگانی شده. این یک نمونه کارش است. معلوم شد لیسانس نداره، چه رسد به دکترا. خب میگوییم این آدم شده رییس وزارت کشور، که شخصاً به من برخورد؛ چون من زمانی[دوران اصلاحات] سرپرست وزارت کشور بودم، رفته اتاق من نشسته خیلی توهینآمیز هست برای آدم. گفتیم که این آدم را برکنار کنید حالا که فهمیدید همچنین چیزی است. آقای باهنر میگویند آقا! فقط معصوم است که دروغ نمیگوید. اما آقای باهنر! هم چنگیزخان دروغ میگوید هم تو، هردو شما یکی هستید؟ چون معصوم نیستید؟ این که معصوم دروغ نمیگوید، یعنی همه آدمهای دیگر در طول تاریخ برابرند، چون معصوم دروغ نمیگوید؟ آن وقت تو که این قدر مشربت باز میشود از بوسعید هم عارف مسلکتر میشوی و خلق خدا را میبخشی، همین آدم حالا که قرار است ما مثلاً در انتخابات شرکت میکنیم، میرود میبیند من در چند سالگی در خانه چه کار کردم. ببینید چرا این اتفاق میافتد؟ برای این که منبع عظیمی به نام دین که سمبل پاکی و نور و قداست است و در طول تاریخ بشر هر کجا کم داشته، آخرین پناهگاهش دین و نهادهای دینی بوده، این را به خدمت گرفتند برای این که توجیه کنند کسانی را در واقع سر کار بیاورند. در نظام سرمایهداری، شما هر نظامی را که امروز بگویید در اروپا و آمریکا، همین نظامی که آقای روانبخش دارند شب تا صبح فحش میدهند که این ها سمبل خباثت، نجاست و پلیدی هستند، بنده به جرات میگویم اگر وزیری مثل کردان بود، روز اول عزل میشد، اگر خودش بلایی سر خودش نمیآورد. حالا ژاپنیها که روششان خیلی تند و تیزتر است. اما این جا به نام دین، آقای کردان است. خدماتش چه میشود؟ خدماتی هم که کرده از نوع 525 میلیاردی است، نه فکر کنید خدماتی برای خلق خدا باشد. بنابراین توصیهام به دوستان این است که اصالت دادن به قدرت را بردارید، بگذارید همان دیدگاهی باشد که در طول تاریخ اسلام به خاطر آن زنده مانده و رشد کرده و از این به بعد هم به نام اسلام این پلیدیها صورت نگیرد، میتواند همچنان بدرخشد، همچنان که در عرصههای مختلف گیتی دارد میدرخشد و انشاءا... ملت ایران هم نفسی میکشد. روانبخش: بعضی از اظهارات نسبت به بعضی از افراد که اینجا نیستند اینجا گفته میشود، خوب خود آقای تاجزاده پاسخگو هستند. (یکی از حضار: شما هم سند بدهید) آنها را همهاش من مستند گفتم و سند آوردم.ایشان هم اگر سندش را بدهند مانعی ندارد. و اما راجع به اولین مطلبی که ایشان فرمودند. آقای حداد، اجازه دادند که صندوق بازشماری شود، البته خودشان که ندادند، تقاضای ایشان را پذیرفتند، رسما ًو قانوناً ایشان نشستند، بررسی کردند و روشن شد؛ چون دلیل داشت. باید کسی که تقاضای بازشماری صندوق را میکند، دلیل قانعکنندهای ارایه کند. آقای حداد آمده میگوید دراین صندوق، من به خودم رای دادم، بررسی کنید. وقتی بررسی کردند، شما صفر اعلام کردید،این دلیل من است. آن وقت بازشماری کردند، چهارصد رای در این صندوق بوده، این آقا میتواند ادعا کند که چندتا صندوق دیگر هم شاید مثل این صندوق بوده و بررسی کنید. ولی اگر کسی بیاید همینطوری بگوید که آقا صندوقها را بدهید ما بشماریم، این کاری است که هیچ وقت انجام انتخابات مجلس تمام نمیشود. آن یکی میگوید آقا بدهید من هم ببرم بشمرم، پس چه زمانی انتخابات تایید شود؟ در خود قم هم وقتی من رای نیاوردم، دلیلی بر این که تقلب شده باشد ندیدم، لذا تقاضای بازشماری صندوقها را نکردم و گفتم به آراء ملتزم هستم. این نکته اول. تفاوت دومی که اشاره فرمودند، تفاوت مصباح و مطهری است. مقالهتان را بدهید چاپ میکنیم و نقدش هم را در نشریهمان چاپ خواهیم کرد. به شرطی که شما همینجا قول بدهید همان مقالاتی را که از من چاپ نشده آن روز، «کتاب جامعه چند صدایی»، قول بدهید حالا لااقل در روزنامههایتان بدهید چاپ کنند. تاجزاده: اگر یک روزنامه به من بدهند، من همینجا متعهد میشوم که یک ستون ثابت بدهم به آقای روانبخش. روانبخش: شما الآن روزنامه دارید. شما جبهه دوم خرداد، با این همه تنوع و تکثر روزنامه که در اختیار شما است و همهتان باهم هستید، مگر اینکه بگویید ما ائتلاف نداریم. اگر ائتلاف دارید که همه باهم هستید، در غیر این صورت، تکلیفتان مشخص است. و اما راجع به بحث عمدهای که ایشان مطرح کردند. درباره کردان که من خودم جزو منتقدان هستم و چند مقاله در پرتو نوشتهام. اما حالا خیلی سجاده را هم آب نکشید. ببینید در دولت شما که هشت سال متولیاش بودید، اصلاحطلبان چهکار کردند. این افتخار اصولگرایان است که وقتی تقلب و تخلف را میبینند، خودشان اقدام میکنند. الآن مجلس آمده کردان را استیضاح کرده. بله! ما اشتباه کردیم، کردان را استیضاح میکنیم، مجدداً بحث میشود، مجلس هم به وی رای میدهد یا نمیدهد، بالاخره حق قانونی مجلس است. اینها خودشان آمدهاند این کار را میکنند، ولی شما چه کار کردید؟! آیا آقای مرتضی حاجی را که دکترای دانشگاه تقلبی هاوایی را داشت، استیضاح کردید؟ سندش هم موجود است، (یکی از حضار: سند بدهید) اسنادش را کیهان منتشر کرد، جلسه آینده میآورم، چون من نمیدانستم ایشان میخواهند این مسأله را مطرح کنند. آیا آقای مهاجرانی که مقام معظم رهبری شخصاً فرمودند که من از عملکرد این وزارت ارشاد راضی نیستم و میدانید که مشروعیت یک دولت، مجلس و نظام در جمهوری اسلامی به نظر رهبری است. جناب عالی هم این را در ابتدا قبول کردید اگر ایشان گفتند که من رضایت ندارم و اکثر کارهایی که ایشان کرده، خلاف دین، شرع و اسلام است،مشروعیت ندارد. خاتمی که رییسجمهور بودند، در برابر آقای مهاجرانی چه کار کردند؟ یک سال تقریباً، مقاومت کردند. حتی زمانی که آقای مهاجرانی آمد استعفا بدهد، میگفتند که استعفای آقای مهاجرانی با استعفای من همراه است. علمای قم، مراجع عظام تقلید مانند آیتا... نوری همدانی، آیتا... جوادیآملی، اینها آمدند در تحصن سه روزه مسجد اعظم نشستند و فریاد «ننگ ما ننگ ما وزیر فرهنگ ما» بلند کردند، نتیجهاش چه شد؟ هیچی! ایشان ماند. نتیجهاش این شد که فردای آن روز پرتوی ما را بستند! به خاطر این که من در آن تحصن سخنرانی کردم و یا جلسه را اداره میکردم. آقای مهاجرانی بعدش رییس گفتوگوی تمدنها شد، در نهایت، خانم مهسا یوسفی، همسر چندمشان بود که شکایت کرد؟ سندش هم موجود است. خوب است که جلسه ادامه دارد و جلسه آینده اسنادش را میآوریم، شکایت کرد، آقای مهاجرانی هم که امروز فرار کرده و پناهنده شده به انگلیس، به خاطر ناتوانی در پرداخت مهریه سنگین و بسیار بالای خانم مهسا یوسفی است. مجلس چه کار کرد؟ مجلس پنجم هم که ایشان را استیضاح کرد، وزرا رفتند در مجلس ؛آقای وزیر ... میگفت که خود من مأموریت داشتم چهار نفر را ببینم، وزرا، معاونین رییسجمهور میرفتند مجلس را ببینند که آقای مهاجرانی رای بیاورد. خب. این چیزی نیست که شما به کردان به عنوان انتقاد مطرح میکنید، من هم به کردان منتقدم، اگر امروز مجلس بگذاردش کنار، بهتر است از فردا. نیروی اصولگرایی که شما میگویید، ما هم آن را اصولگرا نمیدانیم، ولی از افتخارات اصولگرایی است که اگر اشتباهی در جایی اتفاق میافتد، خودشان اقدام میکنند؛ ولی شما لاپوشی کردید. راجع به بحث 525 میلیارد تومان که گفتید(بر فرض ارایه سند و درستی آن) آن قدر شماها مشکل دارید 800 میلیارد تومان بحث مؤسسه فرهنگ و توسعه در زمان وزارت آقای مهاجرانی، آخرش مقام معظم رهبری دستور پیگیری صادر نمودند تا این را برگردانند بعد از دولت جدید که آمده بود و زیربار نمیرفتند. در بحث مالی بنا نداریم وارد شویم. اما بحث قدرتطلبی و قدرتزدگی را که شما فرمودید، فکرمی کنم این بیشتر به خودتان میخورد تا به ما. این یک نوع فرافکنی است. من نمونهاش را برایتان بیان میکنم. چه کسانی به نام دین میخواهند استبداد را حاکم کنند؟ چه کسانی به دنبال حاکمیت استبداد بودند؟ ما به شماها اعتراض داشتیم. تخلفهای قانونی که آقای خاتمی در دولت اصلاحات خود کرده، از این سنخ است؛ ایشان وقتی سر کارآمد، گروهی تشکیل داد به نام «هیأت پیگیری و نظارت بر قانون اساسی» خود این کار هم تخلف قانونی بود. ایشان فکر میکردند نظارت بر قانون اساسی حق رییس جمهور است، در حالی که او مجری قانون اساسی بود. آقای هاشمزاده هریسی، یکی از اعضای این گروه، طی بیانیهای 16 مورد نقض اصول قانون اساسی را بیان کردند؛ از این 16 مورد دو مورد مربوط به قوه قضاییه، دو مورد از مجلس شورای اسلامی و دوازده مورد باقیمانده مربوط به قوه مجریه اعلام شد! قوه مجریه ای که خود آقای خاتمی رییس آن بود! سندش هم در این جا موجود است. (کتاب مجلس ششم از نگاه اصلاحطلبان به نقل از روزنامه کیهان 4 تیر82، صفحه3) از این بالاتر، «لوایح دو قلو» را همه شما میشناسید؛ لوایح دوقلو، لایحه افزایش اختیارات رییسجمهوری، و تغییر قانون انتخابات مجلس که داستان مفصلی دارد و یک جلسه باید دربارهاش صحبت کرد.در مقدمه این لایحهای که آقای خاتمی زیرآن را امضا کرده و به مجلس ارسال کرده، مینویسد: رییس جمهور، بالاترین مقام رسمی کشور است! در آن زمان پاسخ دادیم طبق اصل 113 قانون اساسی، دومین مقام رسمی است؛ زیرا مقام اول، رهبری است. بعد گفتند که این اشتباه شده و آخرش هم گذاشتند گردن تایپیست بیچاره! خوب رییسجمهوری که متن اصلاحشدهاش را نبیند که زیرش را امضا کند و برود مجلس، بگوید اشتباه تایپی بوده! اتفاقاً اشتباه تایپی نبود؛ زیرا با محتوای آن لایحه میساخت. این لوایح در مجلس ششم تصویب شد؛ ولی شورای نگهبان این دو لایحه را مخالف چهل بند قانون اساسی دانست و رد کرد. در ماده 14 این لایحه آمده است که رییسجمهور میتواند بالاترین مقام نهادهای کشور را از کار برکنار کند، به آنها تذکر قانون اساسی بدهد، اگر به تذکر قانون اساسی عمل نکردند، آنها را حتی از کار برکنار کند، به دادگاهی که خودش آن دادگاه را تشکیل می دهد، سه نفر از مجلس گذاشت و سه نفر از خود ریاستجمهوری، این دادگاه می توانست حکم صادر کند و برکنار کند و پس از برکناری حتی حکم زندان برای آن ها صادر کنند. طبق این لایحه،رییس جمهور می توانست مجلس،شورای نگهبان،مجلس خبرگان، قوه قضاییه و.... را منحل کند،حتی مقام معظم رهبری را برکنار کند! اگر خواستید یک جلسه نیز از جهت حقوقی بنشینیم و درباره این لایحه بحث کنیم.آری! این لایحهای بود که به مجلس فرستاده شد، مجلس همراه با دولت اصلاحات که اکثریت آن از حزب مشارکت بود آن را تصویب کرد،ولی شورای نگهبان آن رارد کرد،آن وقت چه آشوبی که برپا نکردند در این قضیه! گفتند حالا که شورای نگهبان آن را تصویب نکرده، رفراندوم برگزار میکنیم، مراجعه به آرای عمومی . حال که شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت تأیید نمیکنند،می رویم مستقیم سراغ مردم. آخرش هم که رادیو آمریکا دستور داد اینها به جایی نمیرسد، نافرمانی مدنی را به کار بگیرید، شورش خیابانی! چون رفراندوم را هم که میخواستند مطرح کنند، طبق اصل 110 قانون اساسی، اعلام رفراندوم از وظایف رهبری است. بنابراین نمیشد و میگفتند باید برویم سراغ شورش خیابانی!این بود ماجرای استبداد اصلاحطلبان که میخواستند همه قدرت در دست رییسجمهور باشد. اینها ولیفقیه را که در قانون اساسی جمهوری اسلامی یک فقیه عادل به تمام معنا در راس حکومت قرار گرفته و اگر یک گناه کبیره بکند خود بهخود منعزل است، این را نمیپسندند؛ ولی برای یک رییس جمهور حالا آن روز آقای خاتمی بود و فردا یکی دیگر، این همه اختیارات میدهند! البته این تازگی نداشت، بنیصدر هم که بود، با لایحه حذف فرمان همایونی که شهید رجایی به مجلس فرستاد مخالفت کرد!
حاشیههای مناظره (جلسه اول)
یکشنبه (87/8/12) دانشگاه کاشان میزبان آقایان مصطفی تاجزاده - عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت - و قاسم روانبخش - دبیر سرویس سیاسی هفته نامه پرتو سخن و عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره- ) بود. جلسه قرار بود ساعت 13 برگزار شود که برخی خبرگزاریها و سایتها خبر آن را اعلام کرده بودند؛ اما با تغییر برنامه زمان شروع به ساعت 30:12 افتاد ولی به موقع اعلام نشد. به همین دلیل با وجود این که 10 الی 15 دقیقه قبل از 13 رسیدیم، اما برنامه طبق گفته مجری با حدود بیست دقیقه تأخیر شروع شد و چند دقیقه بعد از 13 هم آقای تاجزاده وارد سالن شد و علت تأخیر را پیدا نکردن دانشگاه اعلام کرد. سالن مملو از جمیعت بود، صندلیها همه پر بود و عدهای هم بین ردیفها یا جلوی جایگاه روی زمین نشسته بودند. برخی هم انتهای سالن ایستاده، منتظر شروع مراسم بودند. با دعوت مجری برنامه، دو میهمان به روی سن حاضر شدند و برنامه آغاز شد. با وجود این که جمعیت حاضر بیش از ظرفیت سالن بود و از طیفهای مختلف - بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی، جامعه اسلامی و... در جلسه حضور داشتند. عده بسیاری از طریق تلویزیون مدار بسته مباحث مطرح شده را خارج از سالن پیگیری میکردند، فضای آرام و خوبی بر جلسه حاکم بود و دانشجویان بدون توجه به مباحث انحرافی، به دقت به سخنان میهمانان توجه میکردند که این نشانه رشد فکری و سیاسی آنان بود. نماینده دفتر نهاد رهبری و برخی اساتید دانشگاه هم در این جلسه حضور داشتند و حتی عدهای از قم و اصفهان هم آمده بودند. این مراسم که به همت انجمن اسلامی آن دانشگاه برگزار شده بود، دو بخش داشت. بخش عمده آن به مناظره و پرسش و پاسخ آقایان تاجزاده و روانبخش اختصاص یافت و در پایان تریبون آزاد بود که چند تن از دانشجویان دیدگاهها و پرسشهای خود را مطرح کردند. دانشجویان که زودتر از شروع مناظره در سالن حاضر بودند، تا پایان حضور داشتند و تغییر محسوسی در جمعیت حاضر ایجاد نشد؛ حتی عدهای تمام مراسم را ایستاده دنبال کردند!پشت سر مجری و میهمانان، طرحی سؤال برانگیز به دیوار جایگاه نصب شده و روی آن دو فرد را در بالای نقشه ایران نشان میداد که با شمشیر آخته برای رفتن روی سکوی اول در حال نزاع هستند. کسی درباره آن سؤالی نکرد و کسی هم توضیحی نداد که مفهوم آن چیست. نکات قابل توجهی پیرامون این مناظره قابل طرح است از جمله آنها میتوان به دو مورد مهم اشاره کرد. یکی بی پاسخ ماندن برخی سؤالات آقای روانبخش از آقای تاجزاده بود که حتی تذکر مجری برنامه را در پی داشت و دوم نوع طرح موضوع و پاسخگویی طرفین که در نقطه مقابل هم قرار داشت. برخلاف دبیر سیاسی پرتو سخن که مباحث اصولی و پایهای را مطرح و برای ادعاها و پاسخهای خود، مدرک ارائه میکرد، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، میکوشید با این شاخه و آن شاخه پریدن، بحث را از مسیر اصلی منحرف کند و با ادعاهای غیر مستند و حرفهای نیشدار تشویق احساسی برخی دانشجویان را برانگیزد و از ارائه جواب قانع کننده بپرهیزد.برای نمونه، وقتی روانبخش به اظهارات هاشم آغاجری، یکی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب، مبنی بر افیون خواندن دین برای دولتها و ملتها اشاره کرد، تاجزاده ضمن رد این اظهارات، گفت: چگونه ممکن است در جمهوری اسلامی کسی چنین حرفی بزند و راست راست در کشور راه برود؟!، که بلافاصله با ارائه سند مربوط - هفته نامه «عصر ما» ارگان سازمان مجاهدین انقلاب - از سوی دبیر سرویس سیاسی مواجه شد! در جایی دیگر تاجزاده ادعا کرد شهید مطهری در یکی از دست نوشتههای خود ضمن دفاع از اعلامیه حقوق بشر، نوشته است: من غصه میخورم که چرا این اعلامیه را مسلمانان ننوشتند؛ اما وقتی سند این ادعا از وی خواسته شد، حرفی برای گفتن نداشت! چون نظر شهید مطهری درباره اعلامیه حقوق بشر نقطه مقابل ادعای تاجزاده بود. شیوه مغالطه عضو سازمان مجاهدین انقلاب به قدری نخ نما شده بود که حتی در جمع خصوصی بعد از پایان مناظره، که در محل دفتر انجمن اسلامی دانشگاه کاشان برای صرف ناهار تشکیل شده بود، یکی از حضار استفاده از مغالطه را به وی گوشزد کرد و تاجزاده هم جوابی برای آن نداشت. مناظره حدود ساعت 5 بعد از ظهر به پایان رسید و میهمانان بعد از صرف ناهار دانشگاه را ترک کردند.
دوست عزیز سلام
من دنبال کتاب میگشتم که متوجه شدم وبلاگ یه دوستی ظاهرا بسته شده و اسم شما چند بار توی پیام های اونجا خودنمائی میکرد.
برام جالبه که توی این فضا که باید نماد حرکت افراد با فرهنگ باشه و نشونه علاقه مندان فرهنگ باشه کار به اهانت میکشه.
شما ظاهرا ایمان راسخی به اسلام دارید و برای زنده نگه داشتن اون تلاش وافر می کنید .پس لطفا به سوال های من جواب بدید و خواهش میکنم ... خواهش میکنم اگر جواب سوالی رو نمیدونید بی پرده بگید چون درموردتون قضاوت خواهم کرد:
۱- فرموده بودید که تاریخ رو مطالعه کردید . لطفا بفرمائید آیا کلمه اله ( من روی لغت بحث دارم جناب نه روی محتوای اون) برای نخستین بارتوسط محمد(ص) بکار برده شد یا خیر ؟
اگر جوابتون منفی هست بگین کجا و چرا. فراموش نکنید من جواب مستند میخوام دوست عزیز.
۲- تعداد افرادی که درماجرای بنی قریظه گردن زده شده اند تقریبا چند نفر بوده است و چه دلیلی ارائه میدهید که این کشتار قتل عام نبوده است ؟
۳-به نظر شما معیار تائید دین قوی تر است یا عقل یک انسان سالم ؟چرا؟
۴-فرموده بودید رشدفرهنگ ما مدیون اسلام و مسلمین است. محبت کنید بفرمائید چرا مسلمانان مهربانی که در زمان ساسانیان به ایران حمله کردند کتابخانه های ایران را به آتش کشیدند ؟ به نظر شما آتش زدن کتاب کمک به رشد فرهنگ یک مملکت است ؟
۵- محبت کنید نام چند مذهب معتبر جهانی را ذکر کنید که در آن چند همسری مورد تائید باشد.محبت کنید سایر مذاهب بزرگ را که از جمله مورد تائید اسلام است با اسلام مقایسه کنید و نتیجه بگیرید.
۶-محبت کنید شان نزول سوره تحریم رو ذکر کنید و بفرمائید اگر مسئله عصمت مورد تائید شماست چرا در قران به آیاتی بر می خوریم که خداوند فرموده ( خطاب به محمد (ص) ) آیا گناهان تو را نبخشیدیم و یا ..ما گناهان تورا بخشیدیم.
۷-اگر شما معتقد هستید که اسلام دین آزادی و آزادگی به حساب می آید چرا جائی برای تغییر مذهب در کامل ترین دین در نظر گرفته نشده است و کسی که از اسلام خارج شود خونش مباح است ؟ مگر نه این است که : لا اکراه فی الدین ؟؟؟؟
لطفا این پارادوکس را توضیح دهید ولی خواهشن توجیه نکنید.
دوست عزیز آقا مسعود :
من قصد اهانت به اعتقادات شما رو ندارم ولی سوالات زیادی دارم که اگر مایل باشی با هم درموردش صحبت کنیم. فقط یه چیزی رو دوستانه به شما یادآوری کنیم و اون اینه که همیشه همه چیزهائی که ما بیان میکنیم ۱۰۰درصد نیست.ما موجودات مطلقی نیستیم و نمیتونیم مطلق حرف بزنیم.
به وبلاگ من بیا و پاسخ سوالات منو بنویس. البته میدونم وقت گیره ولی از آرمان های خودت دفاع کن. من برات وقت گذاشتم و منتظرم که مباحثه کنی.
شاد و سربلند باشی.
خبری ازت نشد استاد ؟؟؟
هنوز پاسخ سوال ها رو جمع آوری نکردی ؟
امیدوارم منو از خودت مایوس نکنی .
منتظرم .!!
سلام.
از وبلاگتون بازدید کردیم. نسبتا خوب بود اما مفید تر از این هم می تونه باشه.
از وبسایت ما هم در صورت تمایل بازدید کنید.
با سپاس
انجمن متخصصان الکترونیک ایران
سلام دوست من.
اگر از Oxin خسته شدید یا به دنبال یک جای معتبر برای کسب درآمد در قبال نمایش تبلیغ می گردی ، این یکی رو هم امتحان کن.
امتحانش ضرری نداره.
با سلام.خسته نباشید. وبلاگ قشنگی داشتی.
در ضمن اگر دوست داشتی بازدید وبلاگت یا کلیک روی تبلیغاتت زیاد بشه حتما یه سری به وبلاگ من بزن.پشیمون نمیشی.
نترس لینکباکس نیست ..... به دردت می خوره.
این آدرس سایت http://bhb.blogfa.com
اینم یاهو ای دیم yahoo id :::: gold.0511
منتظرم. موفق باشی. یا علی
با سلام
از وبلاگ شما بازدید کردیم. خیلی جالب بود وبلاگ قشنگی داشتی
در صورت تمایل از وبسایت ما نیز دیدن فرمایید
بـزرگتـریـــن و جــامـع تـریــن فـروشــگاه ایـنتــرنتــی ایــران
http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com
باسپاس
چی شد شاه پسر ؟
فکر کنم جوابی برای سوال هام در انبان نداری ...
اشکالی نداره . دیگه پیشت نمیام چون ظاهرا اهل بحث نیستی و به شنیده ها کفایت می کنی . متاسفانه این مسئله توی ایران داره فرهنگ میشه :
مهم نیست چیزی رو نمیدونی..... فقط ازش دفاع کن شاید حق باشه ..!!
فقط یادت باشه کاری که داری میکنی ضربه زدن به همون اسلامیه که خودت هم قبولش نداری فدائی ولایت.
با ندانسته هات خوش باشی .
بای.